یه روز قبل از تولد
سلام این چندروز وقت نکردم پست جدید بزارم اخه درگیر کارام بودم, تواین
چندروزه میخواستم به طور کامل قیدمیلاد رو بزنم ولی دیدم نمیشه میلاد
شده همه چیز من ,از اخلاق میلاد زیاد خوشم نمیاد,ولی دلیل اصلی من
مخالفت خانواده هامونه اونا دوست ندارن منومیلاد باهم ازدواج کنیم,اینم
از شانس ماست ,این وسط من کم اوردم میخواستم پاپس بکشم که
میلاد گفت همه چیزو درست میکنه ولی اخه چطوری؟اینشو دیگه نمیگه
فقط میگه میشه,امروز مدرسه نرفتم چون سرما خوردم اینقدر کیف
داد,ولی اصلا جونی توبدنم نیست حالا هم دارم به زور می نویسم اخه
فردا تولدشه,وتازه میشه 19 سالش,میلاد قول داد که 20 میاد اینجا وای
خدا دارم لحظه شماری میکنم که ببینمش,خوب دیگه من برم درس بخونم
فردا امتحان دارم,بای فعلا
نظرات شما عزیزان: